در زمان کودکی که هنوز به مدرسه نرفته بودم و خواندن و نوشتن نمیدانستم، دو کتاب بزرگ – که بعدها دانستم قطع رحلی و چاپ سنگی است- در میان کتابهای پدرم نظرم را جلب کرده بود.
استاد عبد الحسین حائری(1306-1394) فرزند میرزا احمد همدانی حائری از علمای برجسته حوزوی و جدّ مادریش حاج شیخ عبد الکریم حائری بنیانگذار حوزه علمیه قم بود
پیش از رواج و گسترش کتابت بر روی کاغذ، نگارش بر روی گل، سنگ، چرم، فلز، و برخی موارد دیگر بود که به رغم دشواری نگارش، و در نتیجه محدود بودن تولید اثر، این صفحات کمتر دستخوش نابودی میشدند.
مالک خوب و باسخاوت، هیچوقت مستأجر خود را صاحبخانه نمی کند. طبع انسان چنین سرشته شده که هروقت احساس استغنا کرد دیگر خدا را بنده نیست.
در آغاز سخن لازم می دانم از تمام برگزارکنندگان و متولیان امور فرهنگی برای برپایی آیین شکوهمند نکوداشت دو کوکب درخشان دانش و فرزانگی آسمان همدان، استادان اذکایی و ذکاوتی سپاسگزاری کنم.
قلم به دست گرفتن مثل قدم زدن در پارک، هم حال می خواهد و هم حوصله! در این مدت کسی نگفت چرا ننوشتی و سخنان صد من یک غاز خود را بلغور نکردی؟
شادروان استاد محمدتقی دانشپژوه، فهرستنگار برجستۀ نسخ خطی، کتابشناس و مصحح کوشای متون کهن فارسی و عربی در دورۀ معاصر بود.
مدتی است در پی فرصتی بودم تا نکته ای را یادآورشوم، با نزدیک شدن به سالگرد درگذشت استاد مرحوم ایرج افشار یعنی روز 18 اسفند، دم غنیمت شمرده تا به یکی از محاسن نیکوی وی اشاره کنم.
«نامۀ پذیرش می خواهم، موضوع حیثیتی است....» این عبارت، موضوع تلفنی بود که یکی از اصحاب غار و اخوان الصفای این گنهکار، چند ثانیه قبل از این یادداشت، مبذول داشت.
اواسط سال 72 بود. حوزۀ هنری به دلیل مشکلات مالی، حقوق برخی از جمله بنده را قطع کرد. برای دیدن دوستم علی اکبر ضیایی سری به وزارت ارشاد در میدان بهارستان زدم.
اخیراً دوستی تماس گرفت و خبر داد که فردی با اسم مستعار نقدی بر کتاب نسخه شناخت چاپ میراث مکتوب در سایت کتابخانۀ مجلس درج کرده است. گفت البته نقد حاوی نکات مثبتی هم هست، ولی نویسنده نقد نه حرمت...