میراث مکتوب- نشست تخصصی «بررسی و نقد، درس مطالعات زبانی در متون ادبی» دوازدهم خردادماه 1400، با سخنرانی دکتر محمود مهرآوران (دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه قم)، دکتر لیلا نوروزپور (استادیار دانشگاه گلستان) و با دبیری دکتر علیرضا شعبانلو (عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی) برگزار شد.
در ابتدای این نشست مجازی دکتر مهرآوران سخنان خود را با موضوع: «مطالعات زبانی در رشتهی زبان و ادبیات فارسی، زمینهها، ضرورتها و کاستیها» آغاز کرد و گفت: یکی از درسهایی که پس از بازنگری گرایش محض رشتهی زبان و ادبیات فارسی در مقطع کارشناسی ارشد، در برنامهی درسی، گنجانده شده، درس «مطالعات زبانی در متن ادبی» است که هدف از این درس «شناخت روشهای تحلیل زبانی متون ادبی و کسب مهارت در این زمینه» بیان شده. این درس با توجه به هدف تعیین شده، بسیار بهجا و سزاوار و برای دانشجویان زبان و ادبیات فارسی بسیار ضروری است اما آیا با دو واحد درسی هدف مهم و بلند این درس برآورده میشود؟ آیا با این دو واحد، دانشجوی کارشناسی ارشد ما در تحلیل زبانی متون ادبی مهارت مییابد؟ واقعیت آن است که دستیابی به این هدف بسیار مشکل است و با توجه به توضیحات بعدی دانشجویان عملاً به مقدار کمی از اهداف این درس دست خواهند یافت. دکتر مهرآوران در تأیید این ادعا، بحث خود را در زمینههای زیر توضیح داد:
الف- ضرورتها و زمینهها
عنوان رشتهی مورد نظر ما در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد «زبان و ادبیات فارسی» است؛ یعنی از دو بخش زبان و ادبیات تشکیل شده و هدف، آشنایی و تسلط نسبی در هر دو زمینه است. اما متأسفانه سهم «زبان فارسی» در این رشته بهویژه در مقطع کارشناسی یا بسیار اندک است یا بخش ادبیات چنان بر زبان سایه افکنده که به مباحث زبان فارسی کمتر توجه میشود. در برنامهی درسی و سرفصلهای مصوب وزارتخانه برای مقطع کارشناسی نوشته شده که «رشتهی زبان و ادبیات فارسی در دورهی کارشناسی در پی آشنا کردن دانشجویان با ابعاد گوناگون زبان و ادب فارسی برای بهدست آوردن قوّهی تمییز و نقد آثار ادبی و کسب توانایی لازم برای آفرینشهای ادبی و مهارتهای تخصصی زبانی و ادبی است بهگونهای که توانایی لازم را برای ورود به دورهی کارشناسی ارشد یا آمادگی مناسب را برای ورود به نظام شغلی جامعه بهدست آورد». بنابراین با توجه به هدف و نام رشته، ضرورت پرداختن به مباحث زبانی و زبانشناسی در هردو مقطع روشن است. ولی متأسفانه در مقطع کارشناسی، توجه به زبان فارسی اندک است و واقعیت چینش واحدهای درسی در این مقطع بهگونهای است که هدف گفته شده را برآورده نمیسازد. از مجموع 137 واحد درسی، درسهایی را که میتوان مجموعاً در حوزهی عمومی زبان در نظر گرفت عبارتند از:
الف- درسهای الزامی پایه و تخصصی: 4 واحد دستور زبان فارسی، 2 واحد آیین نگارش و ویرایش، 2 واحد تاریخ زبان فارسی.
ب- واحدهای اختیاری: 2 واحد مقدمات زبانشناسی، 4 واحد کارگاه ویراستاری، 2 واحد مبانی آموزش زبان فارسی، 2 واحد دستور تاریخی.
با توجه به چینش واحدهای الزامی و تخصصی، از هشت واحد درسی، فقط دستور زبان است که مستقیماً در حوزهی شناخت زبان فارسی آن هم از منظر قواعد صرفی و نحوی است و درسهای تاریخ زبان و آیین نگارش الزاماً در حیطهی شناخت زبان نیستند.
در بخش واحدهای اختیاری نیز از مجموع 10 واحد، فقط درس «مقدمات زبانشناسی» مستقیم به شناخت زبان مربوط است و دروس دیگر در حوزهی دستور و ویرایش است. پس در همین وضعیت سهم «زبان فارسی» در این رشته و مقطع بسیار اندک و ناچیز است تا چه رسد به اینکه ممکن است در برخی دانشگاهها هیچ یک از این دروس اختیاری بهویژه مقدمات زبانشناسی نیز ارائه نشود.
از سوی دیگر در دورهی کارشناسی، درسهایی مرتبط با شناخت زبان و مطالعات زبانی گنجانده شده که عبارتند از: الف- درسهای الزامی: کلیات نقد ادبی (2 واحد) سبکشناسی نظم و نثر (4 واحد)،
ب- درسهای اختیاری: مکتبهای ادبی (2 واحد)، نظریههای ادبی (2 واحد)، مکاتب نقد ادبی(2 واحد)
وی تأکید کرد: وجود این واحدها نیز مطالعات زبانی را ضروری میسازد؛ زیرا برخی نظریهها و مکاتب ادبی یا نقد ادبی برمبنای زبانشناسی است. نظریات صورتگرایی، ساختگرایی و نقدهای مرتبط از این جملهاند. در مقطع کارشناسی ارشد، در گرایش ادبیات محض، این درسها مرتبط با «زبان» دیده میشود: 2 واحد ساخت دستوری زبان فارسی، 2 واحد مطالعات زبانی در متن ادبی. این دروس مستقیم در این حوزه قرار دارد. واحدهای مرتبط و غیرمستقیم نیز عبارتند از: 2 واحد نظریهها و نقد ادبی، 2 واحد بلاغت کاربردی (با توجه به سرفصلها).
پس در مجموع و با توجه به نیازها و زمینهها، این درس از درسهای ضروری است که دستکم، بخشی از نیازهای دانشجویان را برآورده میکند.
ب- کاستیها
نگاهی به کتاب «سبک و زبان در نقد ادبی»
در ادامهی نشست دکتر نوروزپور سخنان خود را با نگاهی به کتاب «سبک و زبان در نقد ادبی» آغاز کرد و گفت: عنوان اصلی کتاب linguistic criticism نوشته راجر فاولر است. ویرایش اول کتاب، سال 1988 و ویرایش دوم آن سال 1996 منتشر شده است. کتاب «سبک و زبان در نقد ادبی» ترجمهای است از ویرایش دوم کتاب. موضوع اصلی کتاب تبیین نقد زبانشناختی است. از اینرو در متن کتاب بارها این اصطلاح بهکار رفته اما در عنوان، این اصطلاح به گونهی دیگری ترجمه شده است. ضمن تأکید بر نقاط قوت و ارزندهی کتاب خصوصاً تحلیلهای راجر فاولر از متون منتخب، موضوع بحث با توجه به هدف درس «مطالعات زبانی در متون ادبی» پی گرفته میشود. مبانی نظری نویسنده خصوصاً در فصلهای آغازین به تفصیل آمده است که مهمترین آنها عبارتند از:
از نظر فاولر تحلیل متن به مثابهی تحلیل گفتمان است و «اهمیت ساختارهای زبانی در ادبیات حاصل ارتباط بین ساختارهای متنی و شرایط اجتماعی، نهادی و ایدئولوژیک پدیدآوران و دریافت کنندگان متن است. بنابراین تاریخ، بافتار اجتماعی و ایدئولوژی، منبع اصلی هر فرضیه در چارچوب نقد زبانشناختی به شمار میرود.» (ص 32) فاولر ایدههایی از نقد ادبی هم وام گرفته است مانند آشناییزدایی، ساختار گفتگویی باختین و زاویه دید.
دکتر نوروزپور تصریح کرد: فاولر بدون اینکه مستقیماً به تحلیل گفتمان انتقادی اشاره کند، چنانکه دیده میشود بسیار متأثر از این رویکرد است از جمله میتوان به طرح بحث عقل سلیم یا common sense و ایدئولوژی و نیز پرکتیس گفتمانی اشاره کرد. او ضمن تحلیل سه عنوان خبری از روزنامههای آبزرور و ساندی تایمز و ساندی تلگراف براساس نوع نامیدن افراد، ساختار نحوی جملات و دلالتهای ضمنی واژگان حتی کاربرد حرف اضافه نتیجه گرفته است که خوانندگان این نشریات معانی ضمنی و ایدئولوژی پنهان این جملات را بدون توجه جذب میکنند و این تحلیل آشکارا گفتمانی است.
وی در بخش پایانی سخنانش گفت: اگر این کتاب به عنوان نخستین منبع درس مطالعات زبانی در متون ادبی درنظر گرفته شود برای درک دقیق پیشینههای بحث دستور نقشگرا و آثاری مثل «زبان، متن و بافت» از هلیدی، و «کاربردشناسی» یول و «تحلیل گفتمان» یول و براون از ضروریات مطالعاتی است.
منبع: پایگاه اطلاعرسانی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
خطیبی میدانست هویت ایرانی با شاهنامه و زبان فارسی پیوند ذاتی دارند و برای حفظ زبان فارسی، هماره باید از فردوسی گفت و درباره شاهنامه نوشت.