ميراث مكتوب - بر هيچ محقّق و پژوهشگري پوشيده نيست كه تحقيق، تصحيح و احياي نسخه هاي خطّي و انتشار محقّقانه و عالمانه ي آن ها، مرهون شناساندن دقيق و معرّفي اصولي اين نسخ در فهارسي كه از سوي مراكز نگهداري اين نسخ، اعمّ از كتابخانه هاي عمومي داخل يا خارج كشور و يا مجموعه هاي خصوصي، منتشر ميگردد، مي باشد و از اين رهگذر امر خطير و گرانسنگ فهرست نگاري نسخ خطّي، كه به اعتراف بسياري از خاورشناسان و پژوهشگران داخلي و خارجي، از بنيادي ترين و اساسي ترين امور پژوهشي به شمار ميرود؛ و جايگاه فهرست نگاران و مسؤوليّت سنگين و بنيادين آنان در شناسايي دقيق اين آثار مشخّص مي گردد. با توجّه به شرايط فيزيكي و بسيار پيچيده ي حقيقي يا مجازي حاكم بر كتابخانهها، مؤسّسات، و مراكز فرهنگي داخل يا خارج از كشور، براي دسترسي پژوهشگران حقيقي به داده هاي اين آثار، مسؤوليّت فهرستنگاران را در معرّفي و شناساندن دقيق، تفصيلي (تحليلي) و عالمانه ي اين آثار، دو چندان ميسازد؛ چه، همه بناهاي پژوهشي، در يك نگاه ژرفا، بر بنياد اين تعاريف از نسخه ها در فهرستهاي منتشر شده، استوار است و در واقع آبشخور بسياري از زمينه هاي تحقيق و پژوهش در مراكز و محافل علمي، حوزوي و دانشگاهي در داخل و خارج از كشور، از همين فهرستها نشأت ميگيرد و چنانكه نسخهاي درست و دقيق شناسانده شود، اين چرخه به نحو فزايده و شتابندهاي بسترهاي متنوّع و به هم پيوسته اي را در راستاي شناساندن فرهنگ ها، شناسايي علوم پيشينيان، بهوجود خواهد آورد، كه برخي از آنها به يقين ميتواند افقهاي روشن و جديدي را در زمينه هايي مانند علوم قرآن و تفسير، علوم پزشكي، رياضيّات، فلسفه، منطق، كلام، علوم طبيعي، مباحث فقهي و حقوقي و ساير علوم و فنون، فراروي دانشمندان، بگشايد و كمكي بسزا در پيشبرد و پيشرفت دانش بشري، به خصوص در راستاي آموزه هاي اسلامي، فراهم آورد؛ و امّا اگر نسخه اي به هر دليل ممكن اعمّ از فقدان توانايي لازم يا عدم تبحّر كافي در امر فهرست نگاري نسخ خطّي، نداشتن آگاهي از موضوع اثر، ناآشنايي با زبان نسخه، دسترسي نداشتن به منابع و مصادر و خلاصه فقدان هر امري كه يك فهرستنگار در راستاي شناساندن و شناسايي دستنويسي به آن ابزارها ناگزير است ـ پديدآورِ اثر يا عنوان دستنوشته اي ناشناخته باقي ماند و يا احياناً اثري به اشتباه معرّفي گردد و مثلاً با عنوان ديگري، يا منتسب به شخص ديگري شناسانده شود و يا اينكه، برخي و حتّي گاه نيمي! از رساله هاي مندرج در مجموعه اي، كه حاوي ده ها رساله ي مهمّ است، از ديدگان فهرست نگار دور ماند و از قلم ساقط شود؛ اين اشتباهات يا كاستيها، در انواع پژوهش ها و حتّي كتابشناسيهايي كه بعدها بر اساس و ابتناي به اين فهرستها به وجود خواهد آمد، به صورت تسلسلي و زنجيروار زمينه ي اشتباهات گوناگون و مكرّر را فراهم خواهد آورد. مع الاسف عمق نفوذ اين اشتباهات در منابع گاه چنان گسترده و عميق است، كه به آساني نمي توان به سرمنشأ اين اشتباهات دست يافت و آنها را اصلاح نمود و حقيقتِ تلخ عدم دسترسي آسان و روان پژوهشگران به اين نسخ هم، با توجّه به مسايلي كه پيشتر بيان شد، حلّ اين معمّا را، به راستي بسيار صعب و مشكل ميسازد.
بر ارباب و اهالي تحقيق و پژوهش مبرهن و واضح است كه يكي از مسؤوليّتهاي بسيار سنگين فهرستنگاري شناساندن و «توصيف بدون تبعيض» اين آثار است و به اعتراف همه منصفان، به حقيقت جايگاه «نگرش ارزشي» به موضوع نسخه هاي خطّي، مرحله ي فهرست نگاري نيست؛ بايد به اين حقيقت اعتراف نمود كه اعمال نظره اي كارشناسي و ارزشيابي برخي فهرست نگاران در طول تاريخ فهرستنگاري ـ چه در داخل و چه در خارج كشور ـ نسبت به موضوع يا زبان اين نسخ و به تعبير ديگر «برخورد ارزشي، گزينشي و تبعيض آميز» با اين آثار در معرّفي آن ها، به جز موارد استثنايي، مانند كتب ضاله ـ كه البته حتّي معرّفي اجمالي آن ها نيز براي مقاصد معيّن تدافعي، در جايگاه خود امري ضروري و اجتناب ناپذير است ـ منجر به اين شده كه امروزه با انبوهي از فهارس دستنويس هاي كتابخانه ها و مراكز فرهنگي داخل و خارج كشور مواجه گرديم، كه با توجّه بهعلل پيشگفته يا علل گوناگون ديگر، اعتماد پژوهشگران و حتّي فهرستنگاران ساير مجموعه ها، عليرغم استفاده محتاطانه از اين فهارس ـ حداقلّ نسبت به فهارس برخي كتابخانه ها ـ تا حدودي سلب گرديده و زمينه ي نگرش محتاطانه و حتّي گاهي بدبينانه و بياعتمادانهاي را براي دانش پژوهان فراهم آورده است. تراژدي غمانگيزي كه پژوهه هاي ارزشمند و تلاش ها و محصولات علمي بسياري از بزرگاني را كه با احساس مسؤوليّت يكعمر رنج كار سترك طاقت فرساي فهرستنگاري را بر دوش كشيده و غبار از روي اين آثار كهن برگرفتهاند، تحتالشعاع خود قرار داده است، كه حقيقتاً جفايي است سخت گران و نابخشودني!
بياهميّتي يا عدم توجّه به رساله هاي خُرد و مختصر، به خصوص در مجموعه ها، عربيگرايي يا فارسيگرايي افراطي و عدم توجّه دقيق و عميق در شناسايي و شناساندن صحيح نسخه هاي فارسي يا عربي، يا حتّي نگرشي كاملاً تبعيضآميز مثلاً نسبت به نسخ خطّي تركي و يا برخورد ارزشي و گزينشي با اين آثار در معرّفي و توصيف آنها و...، در برخي مراكز فرهنگي داخل يا خارج كشور، تاكنون منشأ نابسامانيهاي فراواني در فهارس نسخه هاي خطّي گرديده است و به حقيقت سؤالاتي كه به نظر ميرسد بايد پاسخي براي آنها يافت، به عنوان مثال اينكه: چرا در اين مقطع تاريخي كه بايد به جاي سخن گفتن و تدبير و ارائه ي راهكارهايي كاربردي و عملي درباره ي فهرستنگاري نوين انبوه ي از نسخه هاي خطّي معرّفي نشده ي موجود در مراكز فرهنگي و كتابخانه ها، امروز سخن از تدبير در اصلاح و تجديد كار و تصحيح عملكرد پيشينيان و بالمآل بازنگاري فهرستها، بپردازيم؟ مگر آموزه هاي ديني و دكترين ما مسلمانان بر كلمات نوراني معصومين همچون: / خداوند بيامرزد آن كس را، بدان گاه كه امري به جاي آورد، به نحو احسن و كامل انجام دهد، استوار نيست؟ چرا زمينه هاي اجرايي و عملي اين احاديث شريف را، كه مبتني بر خردگرايي، منطق و عقلانيّت است، بيشتر در پژوهه هاي مغرب زمينيان نظارهگر باشيم تا ما مسلمانان؟ چرا در اين مرز و بوم امر خطير فهرستنگاري نسخ خطّي در زمان خود، به نحو مطلوب در قالبي تحليلي، دقيق و كامل صورت نميپذيرد، كه پژوهشگران اين آثار را تا حدودي اقناع نمايد؟ چرا برخي مديران معزّز كتابخانه ها با قراردادن محدوديّت زماني براي فهرستنگاران، كيفيّت كار فهرستنگاري را در مسلخ كميّت، ذبح ميكنند؟ اين شتاب از چه روست، مگر پيمانه ي عمر جهان پر شده است؟ چرا همچنان نظارهگر انتشار فهرستهايي ناپخته و سطحي هستيم، كه آيندگان بايد با سير قهقرايي و بازنگاري به تصحيح آثار آنان بپردازند؟ و ده ها چراي ديگر كه بيان همه ي آن در اين مجال اندك نميگنجد و خود، گفتار ديگري ميطلبد.
نكته مهمّ و ضروري كه نگارنده پيشتر به مناسبتهاي گوناگون نيز بدان اشاره نموده و تأكيد داشته، «توجّه به نقد علمي و كارشناسانهي فهرستهاي منتشر شده» است، كه در سالهاي اخير به جهت برخي ملاحظات نابجا و غير موجّه، از سوي منتقدين، بسيار كمرنگ شده و جالبتر اينكه موارد اندك نيز بيشتر به تعريف و تمجيد و معرّفي اجمالي فهارس دستنويسها بوده تا نقد علمي دقيق و منصفانه! هر چند كه برخي از منتقدان بر اين باورند كه اولاً هنوز روحيهي نقدپذيري در بين اين عزيزان جا نيفتاده است و ثانياً برخي از اين بزرگواران اصولاً خويش را مبرّا از هر گونه نقد ميدانند و چنانچه نقدي علمي از آثار مذكور صورت گيرد، برنميتابند و به جاي پذيرش منطقي اشتباه يا دادن جواب منطقي و معقول به شدّت واكنش منفي نشان ميدهند؛ ثالثاً در برخي موارد ديده شده كه منتقدان، مورد بيمهري شديد قرار گرفته و نگارندگان فهرستهاي ياد شده نيز از اهرمهايي كه در اختيار دارند، بهره گرفته و منتقدان را در بايكوت همهجانبهي خويش قرار ميدهند!
نگارنده بر اين باور است كه نقد و ارزيابي عالمانه ي فهرستهاي نسخ خطّي، در واقع هم دلگرمي پديدآوران آن را سبب است و هم اقبال افزونترشان؛ به بيان آشكارتر «نقد آثار» گامي است در جهت تعالي سطح كار علمي فهرستنگاران و تنقيح و پيراستن آثارشان از كاستيها، نه تضعيف و تعيير آثار و شخصيت علمي آنان. چنانكه نقد آثار، عاري از هرگونه «شخصيّت پردازي» باشد، و به تعبير ديگر در عوض پرداختن به نقد شخصيتها، صرفاً به نقد علمي آثار با بهرهگيري از لحن و ادبيات خاصّ و محترمانه، همانند روشي كه خواجه نصيرالدين طوسي در نقد علمي شرح الاشارات فخر رازي و يا آثار ديگران بهره جسته است، پرداخته شود، كمتر كسي را ميتوان سراغ گرفت كه از نقد علمي اثر خود، رنجيده خاطر شده باشد؛ و ديگر سو، صحيح نيز به نظر نميرسد كه به جهت پارهاي ملاحظات بيپايه، نقد عالمانه و منصفانه ي فهرستهاي منتشر شده را ـ كه به حقيقت بركات بسياري در آن نهفته است ـ رها سازيم و از خطاهايي كه همه روزه شاهد تكرار آن هستيم، چشمپوشي و اغماض كنيم؛ بيترديد اهمال و چشم پوشي منتقدان در عدم توجّه به نقد علمي آثار ياد شده (بدون تبعيض)، خيانتي آشكار و نابخشودني براي پژوهشگران نسل آتيِ اين مرز و بوم است، سكوت و نپرداختن به نقد علمي و توجّه نداشتن به آثار ياد شده از سوي كساني كه اهليّت نقد اين آثار را دارند، ليكن بياحساس مسؤوليّت از كنار آن بدون دغدغه گذشته يا ميگذرند، بيترديد در خطاهايي كه نخستين فرد مرتكب شده، سهيمند؛ چرا كه فراوان مشاهده شده، اگر خطاهاي فهرستنگاري، امروز نقد و تصحيح نشود، اين اشتباهات بعد از گذشت چند سال به كتابشناسيهاي متعدّد حتّي به زبانهاي ديگر و در پژوهشهاي زنجيروارِ ديگر در گستره ي جهاني راه مييابد و زمينه ي اشتباهات تسلسلي را نيز فراهم ميآورد كــه بيترديد برخي از آنها در دراز مدّت خسارتهاي مادّي و معنوي جبرانناپذيري را بهبار خواهد آورد. به هر تقدير اميد است دوستان و عزيزان، به امر خطير فهرستنگاري نسخه هاي خطّي ـ كه به حقيقت "مادر پژوهشها " لقب گرفته ـ بيشتر عنايت نموده و اين امر بسيار مهمّ، زيربنايي و بنيادي و محصولات آن را، كه فهارس دستنويسها ميباشند، با احياي سنّت حسنه ي "نقد علمي" آنها، جدّي بگيرند.
ضرورت بازنگاري مجدّد برخي فهرستهاي منتشرشده از سوي برخي مراكز فرهنگي در كشورمان ايران پيشتر از سوي برخي بزرگان پيشكسوت، بنياديترين وادي و پهنه پژوهش و تحقيق، يعني فهرستنگاري نسخ خطّي، همچون: استاد عبدالحسين حائري در كتابخانه مجلس شوراي اسلامي و آقايان رضاپور و اردلان در كتابخانه مركزي آستان قدس رضوي، و ديگر بزرگواران احساس گرديده بود، همانگونه كه استاد حائري با تجديد چاپ محققانه ي جلد سوم فهرست كتابخانه ي مجلس، آقاي اردلان با تجديد جلد نخست و آقاي رضاپور با بازنگاري جلد پنجم فهرست كتابخانه ي آستان قدس رضوي و ...، اين نهضت را به صورت عملي آغاز نموده و بدان پرداختهاند؛ حال چقدر بجاست، دست اندركاران آن دسته از مراكز فرهنگي كه فاقد افزايش نسخه، اعمّ از اهدا، خريد يا وقف بوده و تقريباً آمار ثابتي دارند و يا اينكه تقريباً فهرستنگاري تمامي نسخ آنها به انجام رسيده، مانند: كتابخانه هاي ملّي ملك، سپهسالار، وزيري يزد و ...؛ يا داراي فهرستي نامگوي ميباشند، مـانند: كتابخانه هاي مدرسه ي مروي، مدرسه ي فيضيّه و ...؛ بار ديگر از نو فهرستنگاري تفصيلي (تحليلي) و شناساندن عميق و دقيق نسخ خود را، با مؤلّفه ها و مقتضيّات زمان، حداقلّ با تهيّه ي يك فهرست تحليلي موضوعي، در دستور كار خويش قرار داده و افقهاي جديدتري را در پهنه ي پژوهش و تحقيق براي نسل جوان دانشجو، بگسترانند. همچنين در مراكزي مانند: كتابخانه هاي آيتالله العظمي مرعشي نجفي، مجلس ، آستان قدس و ...، كه تعداد نسخه هاي خطّي اين مجموعه ها، اعمّ از طريق اهداء، خريد يا وقف، با سرعت چشمگيري در حال افزايش و تزايد است، كه حتّي گاهي آهنگ معرّفي نسخه ها به مراتب كندتر از تعداد نسخه هاي افزوده شده به گنجينه و مخازن اين مجموعه هاست! پيشنهاد ميشود همزمان با به كارگيري و افزودن فهرستنگاران جديد، از تربيت نيروهاي جوان فهرستنگار نيز غافل نشوند و نيز به تدريج در كنار آن، بايسته و ضرورت انكارناپذير و اجتنابناپذير بازنگاري و تجديد نظر در فهرستهاي منتشرشده ي پيشين خود را در دستور كار و سرلوحه ي برنامه هاي مراكز تحت اختيار خود، قرار دهند.
به نظر ميرسد با توجّه به گستردگي و وسعت دامنه ي استدراكات و اغلاط مادي و معنوي در فهارس نسخه هاي خطّي، دورهي استدراك نويسي پراكنده، نسبت به فهارس خطّي منتشر شده، دير زماني است منقضي شده و به سرآمده باشد؛ چرا كه گاه مشاهده گرديده استدراكات آنقدر گسترده است كه انصافاً تخصيص اكثر لازم ميآيد! و تصحيح فهارس از سوي دارندگان آن فهرستها، بر اساس استدراك نامههاي عريض و طويل، با توجّه به گسترش و سرعت اطلاعرساني و انقلاب در جابهجايي داده ها و اطلاعات، حقيقتاً از حـوصله ي پروسه ي پژوهشهاي امروزين، عملاً خارج و گزينه اي نامتجانس و ناهمگون است؛ از اين رو به نظر ميرسد يگانه گزينه منطقي اين باشد كه همه ي استدراكات و تصحيحات فهارس كه طيّ ساليان دراز از سوي پژوهشگران يا خودِ فهرستنگاران اين مجموعه ها بر فهرستها اعمال شده، با يك بازنگاري مجدّد، داخل در فهارس جديد نسخه ها نمايند. از دگرسو اصولاً با توجّه به انقلاب و نورآوريها در روشها و الگوهاي متعدّد و گوناگون فهرستنگاري در قالب فهرستهاي تحليلي، توصيفي يا نامگوي و نيز طرح مباحث جديد ـ با تأكيد بر رشته ي كتابداري و اطلاع رساني و نوع نگرش خاصّ آن به موضوع نسخه هاي خطّي ـ در نوع نگارش و روشهاي فهرستنگاري مطرح در آن، ضرورت تدوين و بازنگاري مجدّد اين فهارس، امري بديهي به نظر ميرسد، ولي تاكنون به صورت جدّي هيچيك از نهادهاي دستاندركار بدان نپرداختهاند.
نگارنده بر اين باور است كه حقيقتاً نقدِ علمي، مستند و منصفانه ي آثار، به هيچ روي تضعيف شخصيت نگارنده ي آن نيست، چرا كه فرض بر اين است، كه فهرستنگار آن دستنويسها، تمام تلاش خويش را براي شناساندن و شناسايي نسخه ها، به كار برده، ليكن بيش از اين در حدّ، وسع و توان او نبوده، چرا كه: و راهنمايي و اصلاح اشتباهات ديگران در طول تاريخ هميشه با استقبال و تشويق خود آنان مواجه شده است و بيترديد روشي منطقي و پذيرفته شده در جهان امروز پژوهش است؛ به عنوان نمونه، انتشار جلدسوم فهرست نسخه هاي خطّي كتابخانه ي مجلس يا بازنويسي و چاپ مجدّد جلدهاي اول و پنجم فهرست نسخ خطّي آستان قدس رضوي، يا نگارش مجدد فهرست كتابخانه هاي: آستانه ي سيّد عبدالعظيم حسني1، مدرسه ي فيضيّه قم، مسجد اعظم قم، آيتالله العظمي گلپايگاني (ره) و ... همراه اصلاحات و استدراكات آنها از سوي شخصيّتهايي چون استاد حائري، آيتالله استادي، آقاي اردلان، آقاي رضاپور و ديگران، دقيقاً در همين راستا بوده است.
ناگفته پيداست كه همهي منتقدان، دانشجويان و دانشپژوهان جوان در زمينهي نسخ خطّي، بايد فقط به بسط دادن بسترهاي جديدتر نسبت به پژوهشهاي انجام گرفته در علوم گوناگون، بينديشند و پژوهههاي گذشتگان را بعد از تنقيح و پيرايش علمي، تصحيح نموده؛ به اصطلاح آنها را "به هنگام" سازند، سپس آنهــا را تكميل نمايند و همچنين نگاههايشان را بايد منحصراً به آينده و ايجاد بسترهاي نوين در عرصهي تحقيق، دين، فرهنگ، دانش و ادب، معطوف دارند.
نگارنده بر اين باور است كه فهرستنويسي نسخه هايي مانند: دستنويسهاي تركي، كه برخي فهرستنگاران، با اين نوع زبانها و لهجههاي متعدّد آن مانند: آذري، ازبكي، قرقيزي، تركمني، قزاقي، ايغوري، چغتائي، عثماني و ... آشنايي كافي ندارند، يا فاقد توانايي لازم براي بهرهجويي از منابع و فهارس تركي استانبولي (لاتين) هستند، از اساس امري ناصواب و خطاست و قضيّه به همين ترتيب است در فهرستنويسي دستنويسهايي كه به زبان عربي يا فارسي و ساير زبانها نگاشته شده، براي فهرستنگاراني كه به زبانهاي فارسي يا عربي يا ساير زبانها تسلّط كافي ندارند؛ در اين موارد، طريق صواب اين است كه آنان، يا اصولاً به فهرستنگاري چنين آثاري نبايد اقدام نمايند، يا گزينهي بهتر و منطقيتر اينكه با كساني كه با اين نوع زبانها آشنايي كافي دارند، با استفاده از امكاناتي كه فناوري بشر امروز در زمينهي ارتباطات، مانند: پست الكترونيكي (ايميل)، دورنگار (فكس)، تلفن و ... در اختيار همگان قرار داده، با محقّقان و فهرستنگاران ديگر گنجينهها و كتابخانهها، به رايزني پرداخته و با آنان بيهيچ نگراني، مشاوره نمايند؛ چون مهمّ، ارائهي فهرستي نسبتاً پخته، گويا و نزديك به واقع و نيز عاري از اغلاط و اشتباهات ظاهري و معنوي سطحي در لايههاي فوقاني كار است كه گاهي به ادني ملاحظهاي در فهرستهاي اين چنيني، اشتباهات و خطاهاي فهرستنگار آن به سرعت رخ مينمايد! وگرنه بر همگان روشن و مبرهن است كه: كتاب بيعيب و نقص، فقط كلام الهي و قرآن مجيد است و بس! و همچنانكه پيشتر بدان اشارت رفت، بحثهاي علمي عميقتر نسبت به لايههاي زيرين و تحتاني نسخ معرّفي شده در فهارس، هميشه موضوعِ داغِ نسخهپردازان بوده و امر جديدي نيست! با اقبال بر پيشرفتها در امر نگارش و انتشار فهارس جديد دستنويسهاي كتابخانهها، منابع نوين و شناسايي تدريجي نسخ خطّي در ايران و ساير كشورها و نشر دادههاي آنها و گشايش ابواب و افقهاي نو در عرصهي فهرستنگاري و ... هميشه بوده و هست و خواهد بود و به بيان ديگر حرف نهايي را هرگز نميتوان در مورد نسخه هاي خطّي معرّفي شده در فهارس، زد و بيترديد احتياج به مرور زمان و مستلزم تحقيقات بيشتر كارشناسي علمي و عملي مبتني بر تجربيّات كتابشناسانه و نسخهشناسانهي مصحّحان نسخهپرداز است و هيچكس انتظار انتشار فهرستي بيغلط و كاملاً بينقص را ندارد و نميكشد، ليكن انتظار انتشار فهارس معقول و منطقي مطابق با استانداردهاي پذيرفته شدهي جهاني، صحيح و بهجاست؛ كه به نظر نگارندهي سطور ميتوان مهمّترين مشخصّهي آن را در: فهرستنگاري مستند بر اساس مصادر كتابشناختي و فهرستهاي نسخ خطّي و به دگر تعبير فهرستنگاري با ذكر منبع كتابشناختي و مؤيّد نسخهشناختي، مورد ارزيابي و تدقيق علمي قرار داد؛ براي نمونه: هر نوع فهرستي كه بر اساس منابع و مصادر تقريباً معتبر مانند: الذريعة و كشف الظنون با بهرهگيري از فهارس تحليلي معتبر داخلي، مانند: فهرست كتابخانه مـدرسه عالي شهيد مطهري (سپهسالار)، تأليف مرحوم ابن يوسف حدائقي، فهرست كتابخانه مركزي دانشگاه تهران (مشكوة)، تأليف مرحوم دانش پژوه، يا فهرستهاي نسبتاً متقن خارجي، مانند: فهرست كتابخانه دولتي (سلطنتي) برلين، تأليف ويلهلم آلوارت، فهرست كتابخانه موزه بريتانيا، تأليف چارلز ريو و غير آن از فهرستهاي نگارش يافته، در ذيل اطلاعات هر نسخه منابع مذكور نيز قيد گرديده باشد، در آن صورت اين فهرست قابل قبول و ماندگار و در غير اين صورت، اگر بدون ذكر منبع فهرست شده، يا در كمال استعجال ـ به هر دليل ـ فهرستي نامگوي از آثار مخطوط كتابخانهاي تهيّه شده باشد، عملاً فهرستي مورد پذيرش جامعه ي پژوهشگران اين آثار نيست و حقيقتاً به بازنگاري مجدّد با امعان نظر بيشتر در همهي جنبهها و بخشهاي آن نيازمند است و عقلاً گريزي از پذيرش اين واقعيّت هم نيست، هر چند كه دستيابي و رسيدن به چنين آرزو و خواستهاي شايد سالها به طول انجامد.
اميد است نوشتار حاضر نقطه ي آغازي باشد براي توجّه دادن نهادهاي مسؤول و دخيل در امر خطير فهرستنگاري نسخه هاي خطّي، كه با ارائهي تئوريها و راهكارهاي لازم مبتني بر نظريّات كارشناسانه ي متخصّصان امور، زمينه ها و بسترهاي حركت به سمت نگارش فهارسي كامل و تحليلي، همانند فهرست كتابخانه دولتي برلين، فراهم سازند.
حسين متـقي
منبع: بساتينپينوشتها:
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . اين مقاله پيشتر در نشريه ميراث شهاب: س11، ش41-42 (پاييز ـ زمستان 1384)، صص 103-111 منتشر شده است و اينک با اندكي تغييرات ويرايشي در اين وبگاه نيز منتشر ميگردد.
افزودن دیدگاه جدید