میراث مکتوب - «نامۀ پذیرش می خواهم، موضوع حیثیتی است....» این عبارت، موضوع تلفنی بود که یکی از اصحاب غار و اخوان الصفای این گنهکار، چند ثانیه قبل از این یادداشت، مبذول داشت و فی الحال مرا بر آن داشت که دست به پنجۀ کیبورد شده، حرفی که چندی است در کنج خلوت دل دارم، روی صفحۀ رایانه بنمایم، شاید که درآمدی باشد بر یادداشتی که روزی با علمی پژوهشی شدن آینه میراث وداع گوییم و عطایش را به لقایش بخشیم و خود را از رنج رودربایستی های اخوانی و توصیه های حیثیتی آن چنانی، رهایی بخشیم.
شور جوانی در سر بود و سودای جهانی در دل، نه به ندای پند پیر دانا گوش فرادادیم که آنچه جوان در آینه بیند، پیر درخشت خام و نه به عواقب کار و تبعات علمی پژوهشی شدن وقعی ننهادیم. گام نخست را باید برای علمی ترویجی شدن برمی داشتیم. ضرورت رعایت پاره ای مصوّبات وزارت علوم، موجب رنجش خاطر برخی از پژوهشگران جوان شد، بدین گمان که دیگر جای آنان در این نشریه نیست. پس از انتشار چند شمارۀ علمی ترویجی، ناچار به رعایت ضوابط دیگر آیین نامۀ کمیسیون نشریات شدیم تا قلۀ علمی پژوهشی را فتح کنیم. گمان برخی عزیزان مستعد و محقق، این بود که این نشریه هم صرفاً مختص دانشجویان دکتری و استادیاران و دانشیاران خواهد بود تا با چاپ مقالاتشان پلۀ ارتقاء را یکی یکی طی کنند و طبعاً آینه میراث سکوی خوبی برای این کار خواهد بود.
وقتی کمیسیون نشریات نامه داد که به رغم احراز علمی بودن آینه میراث، ولی به سبب احساسی بودن عنوان آینه میراث، برای پژهشی مورد قبول نیست و باید اسمش را عوض کنید، یادداشتی قلمی شد با عنوان« از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید» گویا این یادداشت مورد توجه اهل نظر و راویان خبر واقع و چندی بعد مجوز نشریه صادر شد.
چنان که پیش بینی می شد، سیل مقالات اعم آبکی و قلیلی هم پژوهشی، به دفتر مجله از طریق پست و ایمیل و... سرازیر شد. اصولاً این مقالات چند دسته هستند:
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
یادم می آید سخن دوستان مشفق را که مرا در عنفوان این قضیه، از علمی پژوهشی شدن نشریه، برحذر می داشتند و این گرفتاریها را گوشزد می کردند، اما گوش این خطاکار نیوش نبود و هوای تأسیس پژوهشکده چنان هوش از سرش ربوده بود که نرود میخ آهنین در سنگ، مصداق آن بود. فی الحال چنانکه افتد و دانی، منتظر نامه ای هستیم از وزارت علوم که در پاسخ به شبهه ای که بر سوابق سردبیری و انتشار ضمائم گرفته اند، فرستاده ایم. پاسخ آن نامه برای وداع با مسألۀ علمی پژوهشی تعیین کننده است. گرفتاریهای فوق را پشت سر گذاشته ایم، گرفتاری صاحب خانه را چه کار باید، که هرچه بگندد نمکش می زنند.
هفتۀ کتاب را فرصتی برای بازنگری و آسیبشناسی تمام جوانب صنعت نشر، تولید و توزیع کتاب قرار دهیم.