میراث مکتوب - با جستجو در زیروبم تاریخ، با اطلاعات گوناگونی مواجه میشویم که ممکن است برای ثبت تاریخ کارآ یا ناکارآمد باشند و این همان تفکیکی است که تاکنون و شاید بهدرستی در عملکرد نویسندگان تاریخ هنر لحاظ شده است. بدان معنا که اطلاعات عمده، برداشت و اطلاعات جزئی کنار گذاشته میشوند. بدیهی است نگارش مقالهای برای درج در یک دانشنامه یا حتی کتابهای معمول تاریخ منوط به پرهیز از حواشی و تکیه بر کلیات مورد بحث و درخور اعتناست؛ اما مسئله اینجاست که در روزگار ما شکل استفاده از محتویات تاریخ به میزان زیادی تغییر کرده و محتوای مورد تقاضا را نمیتوان صرفاً در دانشنامهها جست. به عبارتی تاریخ کارآمدتر و گستردهتر از آن چیزی است که تاکنون به آن تکیه و تأکید کردهایم. اکنون رسانههای متعدد و نحلههای علمی متنوع، تشنۀ اطلاعات گوناگون با شیوههای بیانی خاص هستند؛ به طور مثال در گذشته، توجه به عادت و خصوصیتهای فردی و حوادث کوچک که گاه به صورت خاطره در محافل نقل میشد، اکنون میتواند دریچهای به روانکاوی اشخاص و آثارشان تلقی شود و همین اطلاعات به ظاهر جزئی در ریزهکاریها بسیار متنوع و پرشمار هستند. از اینرو میتوان این پرسش را پیش کشید که «آیا شیوههای معمول نگارش تاریخ، همچنان میبایست بر عادت قديم رفتار کنند؟ آيا حوادث روزگار را میتوان دستهبندی و به مهم و بیاهمیت تقسیم کرد؟»
در این کتاب ارجاع مؤلف به تاریخ، از منظر اسناد است؛ به این دلیل که مراجعه به اسناد، زوایای متنوعتری از شخصیت و پدیدههای تاریخی را شفافسازی میکنند و تاریخ از این منظر، وسعت و حجم بیشتری مییابد. در واقع اسناد امکان مطالعات بینارشتهای را بهخوبی میسر میسازند و به دلیل وجه اسنادی آنها، میتوانند اساس قضاوت در هر مواجههای باشند.
اسنادی که در این کتاب به آنها پرداخته شده، حاصل چند سال پژوهش در عرصۀ هنرهای تجسمی است که بعضاً در قالب اسناد تصویری، نوشتاری و صوتی به دست آمدهاند. برخی از آنها اسناد دست اولی هستند که برای اولین بار چاپ و انتشار مییابند و پارهای نیز بیش از این در مجلات معرفی و ارائه شدهاند که در این کتاب با دستیابی به اطلاعات و دقت بیشتر، به انتشار مجدد آنها اقدام شده است. تعدادی از این اسناد، مصاحبهها و مقالاتی هستند که پیش از این و در سالهای دور در مجلات و کتابها منتشر شدهاند؛ اما چون نشریات مرتبط با هنر و هنرمندان نبودهاند، بهغایت مهجور و ناشناخته ماندهاند؛ کتابهایی که ارتباط موضوعی روشنی با هنرهای تجسمی نداشتهاند و اسناد آنها بهگونهای است که مواجهه با آنها بهراستی نوعی کشف دوباره محسوب میشود.
البته گفتنی است این کتاب، یک کتاب تاریخ هنر نیست، بلکه مادۀ خام آن به شمار میآید تا در آینده با قرائتهای متنوع، جایگاه قطعی و نوع مصرف خود را پیدا کند. اگر از منظر اسناد به تاریخ هنر نگاه کنیم، تاریخ هنر بسیار جامعتری خواهیم داشت و افرادی که تا به حال از قلم افتادهاند به صفحات تاریخ هنر ما برمیگردند. این کتاب منظر جدیدی باز میکند تا هیچ کدام از اسنادی که راجع به هنرمندانمان وجود دارد را بدون مصرف ندانیم. معمولا وقتی یک کتاب راجع به تاریخ هنر نوشته میشود به شکل خلاصه و جامع به معرفی هنرمندان میپردازد، اما با استفاده از اسناد میتوان چند کتاب درباره بعضی از هنرمندان منتشر کرد. جای این اطلاعات جزئی در دائرة المعارف نیست؛ اما پنجاه سال دیگر اگر کسی بخواهد درباره یک هنرمند فیلم بسازد یا داستانی بنویسد، میتواند به این کتابها مراجعه کند.
این کتاب بازه تاریخی مشخصی ندارد؛ اما قدیمیترین اسناد آن مربوط به کمالالدین بهزاد در دورۀ صفویه و جدیدترین آنها نیز مربوط به دوره معاصر است. بخش عمدۀ کتاب نیز به کمالالملک و شاگردان او اختصاص دارد و به عنوان مثال اسناد متعددی از زمان پیشنهاد تأسیس مدرسه صنایع مستظرفه تا مذاکرات مجلس درباره آن و نامهها و عکسهای نویافته از کمالالملک در آن وجود دارد.
کمالالملک، ابوالحسن صدیقی، علیمحمد حیدریان، هوشنگ پزشکنیا، حسین بهزاد و ... از جمله هنرمندان شاخصی هستند که اسناد متنوعی از آنها منتشر شده است. گفتنی است در این کتاب برای اولین بار نام تعدادی از هنرمندان مطرح شده است. برای مثال شمسالضحی نشاط دختر صفیعلیشاه بود که از شاگردان کمالالملک و معلم زبان فرانسه بوده است. او نقاشیهای بسیار زیبا داشت و در زمان خود از زنان شاخص ایران بود، اما کسی نام او را نشنیده است. در این کتاب تصاویر افرادی از این دست و آثار آنها به شکل مفصل منتشر شده است.
خطیبی میدانست هویت ایرانی با شاهنامه و زبان فارسی پیوند ذاتی دارند و برای حفظ زبان فارسی، هماره باید از فردوسی گفت و درباره شاهنامه نوشت.
افزودن دیدگاه جدید